مسائل حقوقی اجرائیه

قولنامه چیست

قولنامه، از دو واژه قول و نامه، تشکیل شده است. از ترکیب این دو کلمه، متوجه می شوبم که معنی قولنامه چیست. متن قولنامه، سندی است که در آن، تعهد و یا قولی نوشته می شود. ماده 10 قانون مدنی، اشعار می دارد: "قراردادهای خصوصی، نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند، در صورتی که مخالف صریح قانون نباشند، نافذ است". در واقع،قولنامه که به آن پیش قرارداد یا وعده قرارداد هم گفته می شود، قراردادی است که بر اساس آن، دو طرفی که می خواهند در آینده، باهم عقد بیع منعقد کنند، متعهد می شوند، در زمان مشخصی، به تعهد خود، یعنی انتقال مال به دیگری عمل کنند. هدف از تنظیم قولنامه، این است که دو طرف قرارداد، مطمئن باشند که طرف مقابلشان، به تعهد خود، برای بستن عقد بیع و انتقال مال، متعهد است. زیرا معمولا، هدف از تنظیم قولنامه و انعقاد آن، برای افراد، این است که یک سری مقدمات را برای بستن قرارداد خرید و فروش، مثل پرداخت عوارض و مالیات، دریافت مجوز از شهرداری و سایر موار را فراهم کنند. - ویژگی های قولنامه اولین ویژگی قولنامه ها، این است که قرارداد لازم و غیر قابل فسخ است و تنها، در صورت وجود حق فسخ و خیارات قانونی، طرفین می توانند، اقدام به فسخ آن نمایند. دومین ویژگی قولنامه ها اعم از قولنامه زمین یا خانه، این است که سندی عادی است و شامل ویژگی های اسناد عادی می باشد. از جمله اینکه؛ قابلیت ارایه در محاکم در مقام دفاع یا اقامه دعوا، به عنوان سند را [...]

طلاق در زندگی امام حسن علیه السلام

یکی از آفت‌های بزرگ و ویرانگری که متأسفانه متوجه منابع حدیثی اسلام شده است، جعل حدیث و داخل کردن آنها در بین احادیث صحیح است که به انگیزه‌های سیاسی، مذهبی و ... که گاه به هدف پیراستن شخصیت‌های منفور و آلوده حکام اموی و عباسی و گاه برای تخریب و ضربه زدن به شخصیت‌های ارزش‌مند انجام گرفته است. به همین جهت تشخیص احادیث صحیح از جعلی کار بسیار مهم و دشواری است. امام حسن مجتبی(ع)، از شخصیت‌هایی است که هدف آماج احادیث مجعول قرار گرفته، اما دشمنان این‌بار ایشان را به تعدّد ازدواج و بسیاری طلاق متهم کرده‌اند! اتهامی که بی‌اساس بودن آن درباره شخصیتی همانند امام حسن مجتبی(ع) کاملاً واضح است. در بعضی از این روایات چنین آمده است: الف. امام علی(ع) به مردی که در مورد خواستگاری حسن، حسین و عبداللّه‏ بن‏ جعفر از دخترش با ایشان مشورت می‌کرد، فرمود: «بدان! حسن، بسیار طلاق می‌دهد. دخترت را به حسین تزویج کن؛ زیرا برای دخترت بهتر است».[1] ب. امام صادق(ع): «حسن بن‏ علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آن‌که حضرت علی(ع) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می‌کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه(س) است، اگر خواست همسرش را نگه می‌دارد و اگر نخواست طلاق می‌دهد».[2] ج. امام باقر(ع): «علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد».[3] در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: انساب الاشراف،[4] قوت ‏القلوب،[5] شرح نهج‏ البلاغه[...]

طلاق در زندگی پیامبر و ائمه

این موضوع از چند جهت قابل بحث است که خلاصه کلام در آن چنین است: اولا: اگرچه در بعضی از منابع اسلامی ازدواج مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته و طلاق نزد خدا مبغوض ترین حلال ها شمرده است، اما در مواردی که چاره ای از آن نباشد می توان بدان اقدام کرد و گر نه زندگی زنا شویی به جهنم تبدیل خواهد شد. ثانیا: بعضی از افراد تلاش کرده اند تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام (ص) را مبهم و مشوه نمایند، تا به صورت روشن و واضح به ما نرسد و در این زمینه تا حدی نیز موفق شده اند به همین جهت می بینیم روایات در بعضی از مباحث مضطرب بوده و مطالب مختلفی را نقل کرده است، از جمله در بحث رابطه آن حضرت و همسرانش، ولی این بدان معنا نیست که که شناخت حقیقت در این زمینه محال باشد، بلکه با مطالعه دقیق و علمی موضوع در قرآن و سنت، می توان به حقیقت دست یافت. به همین جهت می گوییم: قرآن کریم به صورت عام و برای همگان طلاق را جایز شمرده است و در بعضی از آیات نیز تصریح کرده است که پیامبر اکرم (ص) نیز از چنین حقی برخوردار است، و اگر او یکی از همسرانش را طلاق بدهد با شرع مخالفت نکرده است. این از ناحیه حکم الهی، ولی آیا چنین اتفاقی در زندگی پیامبر اکرم (ص) افتاده یا نه؟ با مراجعه به کتب حدیث و سیره در می یابیم که عبارات مورخان در این مسئله آن قدر مختلف است که نمی[...]

دیدگاه شهید مطهرى درباره طلاق

استاد مطهرى می فرماید: از نظر اسلام منتهای اهانت و تحقیر برای یک زن اینست که مرد بگوید من تو را دوست ندارم، از تو تنفر دارم، و آنگاه قانون بخواهد بزور و اجبار آن زن را در خانه آنمرد نگهدارد. قانون میتواند اجبارا زن را در خانه مرد نگهدارد، ولی قادر نیست زن را در مقام طبیعی خود در محیط زناشوئی، یعنی مقام محبوبیت و مرکزیت نگهداری کند. قانون قادر است مرد را مجبور به نگهداری از زن و پرداخت نفقه و غیره بکند، اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و بصورت یک نقطه "گردان" در گرد یک نقطه مرکزی نگهدارد. از این رو هر زمان که شعله محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است. اینجا پرسش دیگری پیش می آید و آن اینکه اگر این شعله از ناحیه زن خاموش بشود چطور؟ آیا حیات خانوادگی با از میان رفتن علاقه زن بمرد باقی است یا از میان میرود؟ اگر باقی است چه فرقی میان زن و مرد است که سلب علاقه مرد موجب پایان حیات خانوادگی میشود و سلب علاقه زن موجب پایان این حیات نمیشود؟ و اگر با سلب علاقه زن نیز حیات خانوادگی پایان می یابد پس در صورتیکه زن از مرد سلب علاقه کند باید ازدواج را پایان یافته تلقی کنیم و به زن هم مثل مرد حق طلاق بدهیم. جواب اینست که حیات خانوادگی وابسته است به علاقه طرفین نه یک طرف. تنها چیزی که هست روانشناسی زن و مرد در این جهت متفاوت[...]

چرا حکم طلاق به دست مرد است؟

این سؤال با انگیزه هاى متفاوت، پیوسته متوجه قوانین اسلامى است مى شود که چرا و به چه دلیل اختیار طلاق تنها به مرد داده شده. این انتقاد رایج را مى توان از جهات گوناگون پاسخ گفت: بر فرض اینکه پذیرفته باشیم به مرد حق داده شده تا قادر باشد به هر دلیل - موجه یا غیر موجه - همسر خود را طلاق دهد، اولا، قضاوت درباره قوت و ضعف قانون باید در مرحله اجرا باشد نه در تئورى و فرضیات. ثانیا، اگر مراجعه اى به شرایط و زمان تشریع این حکم داشته باشیم خواهیم دید که اعطاى چنین اختیارى به مرد همراه با سوء استفاده از این حق نبوده و در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که به شهادت آیات و روایات و اسناد تاریخى، زنان مى توانستند ایرادات و انتقادات خود را از عملکرد مردان به پیامبر صلى الله علیه و آله منعکس سازند، به سندى برخورد نمى کنیم که از سوء استفاده شوهران خود از این حق وسیع شکایت و تظلم کرده باشند و خواهان لغو و یا محدودیت آن شده باشند. دلیل آن هم این است که به خاطر تأثیر معنوى حضور پیامبر صلى الله علیه و آله در جامعه و برخوردارى مردان و شوهران از تعهد، سوء استفاده اى صورت نمى گرفت و از این بابت فشارى از جانب زنان بر حکومت وارد نمى شد. اگر پذیرفته باشیم که سپردن طلاق به مرد، با هدف حفظ خانواده و جلوگیرى از انحلال آن صورت گرفته وسیله اى براى تبدل دایمى همسر و هوسرانى[...]

تدابیر اسلام براى پیشگیرى از طلاق

الف - وضع حدود شرعى و محدودیتهاى اجتماعى:  تأکیدهاى اسلام بر حفظ پوشش مناسب براى زن و مرد در برابر بیگانه، رعایت حدود شرعى در برخوردهاى دو نامحرم، پرهیز از اختلاط و برقرارى روابط دوستانه بین زنان و مردان بیگانه در راستاى پیشگیرى از این خطر اجتماعى معنادار مى شود و بر خلاف آنچه برخى تصور یا القاء مى کنند هدف، ایجاد محدودیت و محرومیت نیست، بلکه ایجاد امنیت و مصونیت است اسلام با وضع قوانینى به ساماندهى سالم ارتباطات اجتماعى افراد مى پردازد و نتیجه عمل به آن احکام، جایگزینى آرامش به جاى تلاطم و هیجان و بهره بردارى جامعه از حداکثر توان و استعدادهاى زنان و مردان و جوانان خود مى باشد. ب - ایجاد انگیزه هاى روانى:  به جز این در تعالیم دینى و آموزه هاى رهبران معصوم دین، به شدت طلاق نکوهش مى شود و با تعبیرى همچون «ابغض الحلال» و درباره کسانى که با اصلاح و برطرف کردن اختلافات خانوادگى مانع از فروپاشى آن مى گردند و موجبات بقاى آن را فراهم مى آورند، نیکوترین تعابیر به کار گرفته مى شود. در معاشرتها و حتى در زمان کدورت و نقار بین زن و مرد، کرامت و فضیلت انسانى فراموش نگردد. نسبت به عملکرد غیرمسؤولانه و بولهوسانه مردانى که مرتبا در فکر تجدید فراش و تعویض همسر مى باشند با اطلاق «متذوق» و «ملعون» اعتراض و موضع گیرى مى کند. چنین تعابیرى منجر به زمینه سازى فکرى و روانى در جامعه مى گردد که به هر حال به زنان و مردان طلاق گرفته به چشم انکار[...]

مواردى که مبغوضیت طلاق را کاهش مى دهد

شکى نیست که در مواردى امر طلاق را مى توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقى که به خاطر بیماریهاى جسمى سرایت کننده، بیمارى روانى، کمبود جنسى، بد اخلاقى، بد دهنى، بى توجهى به جنبه هاى عفت و پاکدامنى، معاشرتهاى ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بى توجهى به زمینه هاى مذهبى و عقیدتى و... صورت مى گیرد. بى تردید چنین مراقبتهایى باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه براى ناسازگاریهاى بعدى فراهم نگردد.

مواردى که مبغوضیت طلاق را افزایش مى دهد

طلاق امرى منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولى مواردى وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه هایى را بیان مى کنیم: الف) طلاق زنى که گناهى را مرتکب نشده است. ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگرى انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع طلبى و هوس بازى از همسرش جدا شود. ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردى زیباتر. د) طلاق زنى که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختى او ساخته و شکوه اى نکرده است. ه) طلاق زنى که از شوهر خود فرزندى دارد و پس از طلاق، فرزند بى سرپرست مى شود. و) طلاق زنى که در حال بیمارى است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.

طلاق مبغوض الهی

در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مشاهده می‌شود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کرده‌اند. برخی از روایات بدین قرارند: امام باقر(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرمودند: «جبرئیل آن‌قدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.» امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل فرمودند: «چیزی در نزد خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که در آن پیوند ازدواجی صورت می‌گیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خداوند مبغوض‌تر از خانه‌ای که در آن پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد. آنگاه امام صادق(ع) فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن جهت است که خداوند جدایی را دشمن می‌دارد.» طبرسی در مکارم الاخلاق از پیامبر(ص) نقل کرده است که حضرت فرمودند: «ازدواج کنید ولی طلاق ندهید، زیرا عرش الهی از طلاق می‌لرزد.» امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ چیز حلالی مانند طلاق، مبغوض و منفور پیشگاه الهی نیست. خداوند مردمان بسیار طلاق دهنده را دشمن می‌دارد.» همچنین در روایات اهل سنت، روایاتی فراوان است. در سنن ابن ماجه از پیامبر(ص) نقل کرده است که: «مبغوض‌ترین حلال در نزد خداوند طلاق است»؛ یعنی در میان حلال‌ها هیچ چیز به اندازه طلاق، مبغوض نیست. قرآن کریم می‌فرماید: «اگر بیم آن داشته باشید که میان زن و شوهر شکاف و جدایی افتد، داوری از خاندان مرد و داوری از خاندان زن را برانگیزانید، اگر داوران نیت اصلاح داشته باشند خداوند[...]

حکمت سه بار طلاق

امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه چرا زن مطلّقه به طلاق عدّى* ، براى شوهر خود حلال نيست ، مگر اين كه با كس ديگرى ازدواج كند؟ ـ فرمود :  إنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى إنّما أذِنَ في الطلاقِ مَرَّتَينِ، فقالَ عَزَّ و جلَّ : «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْروفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ»(بقره،229) .يَعنِي في التَّطليقَةِ الثالثةِ، و لِدُخُولِهِ فيما كَرِهَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لَهُ مِن الطلاقِ الثالثِ حَرَّمَها اللّه ُ علَيهِ، فلا تَحِلُّ لَهُ مِن بعدُ حتّى تَنكِحَ زَوجا غَيرَهُ؛ لئلاّ يُوقِعَ الناسُ الاستِخفافَ بِالطلاقِ و لا تُضارَّ النِّساءُ خداوند تبارك و تعالى تا دوبار اجازه طلاق داده است و فرموده : «طلاق، دو بار است ، آن گاه به شايستگى نگهداشتن يا به نيكى رها كردن» كه همان طلاق سوم است . از آن جا كه مرد با سوّمين طلاق، كارى كرده كه خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد ، پس خداوند، آن زن را بر وى حرام كرد و ديگر بر او حلال نيست، مگر اين كه با مرد ديگرى ازدواج كند، تا مردم طلاق را سبك نگيرند و زنان زيان و لطمه نبينند. *طلاق عدّى يعنى آن مرد در عدّه طلاق به زن رجوع كند، بدون آن كه منتظر تمام شدن عدّه و ازدواج مجدّد با زن شود . (عيون أخبار الرِّضا : ۲/۸۵/۲۷ ) امام رضا عليه السلام ـ به محمّد بن سنان درباره علت سه بار طلاق ـ نوشت : و عِلَّةُ الطلاقِ ثلاثا لِما فيهِ مِن المُهلَةِ فيما بينَ الواحِدَةِ إلى الثلاثِ؛ لرَغبَةٍ تَحدُثُ أو سُكونِ[...]
صفحه 1 از 165 نتیجه