اکنون اين اصل کلى را درباره «غريزه جنسى» که به عقيده بسيارى از روانکاوان نيرومندترين غرايز انسان (يا لااقل يکى از نيرومندترين آنهاست) مورد بررسى قرار دهيم:
بارها جوانان اين موضوع را (کتباً يا شفاهاً) با ما در ميان گذارده اند که به عقيده آنان جوانان پاکدامن در اجتماعات کنونى در يک بن بست غير قابل حل از نظر امور جنسى قرار دارند، و براى پيدا کردن راه حل، از ما استمداد جسته اند.
مشکل جنسى جوانان (مخصوصاً در اجتماعات کنونى) بسيار جدى و قابل مطالعه است زيرا:
از يک طرف، عدم تمکن مالى اکثريت قريب به اتّفاق جوانان و مخصوصاً نوجوانان در برابر هزينه کمرشکن زندگى، و از آن بالاتر موضوع ادامه تحصيل که غالباً تا سن 20 و 25 سالگى طول مى کشد و دوران طغيان غريزه سرکش جنسى را به طور کامل فرا مى گيرد، به آنها اجازه ازدواج و تشکيل خانواده نمى دهد.
و از طرف ديگر «پارسايى مطلق» و ناديده گرفتن اين غريزه سرکش با امواج نيرومند و کوبنده اش که متأسّفانه بر اثر مناظر تحريک آميز کنونى شديدتر مى گردد بسيار دشوار و براى بعضى امکان پذير نيست.
حال مى گوييد چه بايد کرد؟ البتّه افراد بى بندوبار با پناه بردن به مراکز فحشا به گمان خود اين مشکل را حل کرده اند، ولى بايد ديد براى افراد پاکدامن و با ايمان چه راه حلّى وجود دارد؟
اين مشکل به صورت جدى تر در مورد دانشجويانى که به خارج مى روند خودنمايى مى کند، زيرا تنهايى، دورى از بستگان، و آزادى بى قيدوبندى که در مورد معاشرت دختران و پسران در بسيارى از کشورهاى اروپايى و آمريکايى وجود دارد، با توجه به طول مدت تحصيلات عالى در خارج، اين مسأله را به صورت پيچيده ترى در مى آورد.
در مورد افراد متأهل نيز مواردى پيش مى آيد که به حکم ضرورتهاى زندگى مجبورند به طور مجرد به سفرهاى چندين ماهه و يا بيشتر براى تجارت، مأموريت و مطالعات مختلف بروند و ماه ها دور از زن و فرزند بسر برند. البتّه ضرورتهاى اجتماعى منحصر به اينها نيست و در موارد ديگرى نيز اين ضرورتها پيش مى آيد.
– راه حل اين مشکل چيست؟
اين يک واقعيت محسوس است که چنين ضرورت هايى هميشه در جوامع انسانى بوده، و در زمان ما تشديد شده و جوانان را دربر گرفته است. آيا مى توان اين واقعيت هاى روشن را ناديده گرفت و به دست فراموشى سپرد؟ آيا با جوابهاى بالا و جمله هاى چند پهلو مى توان چشم از روى حقايق بست؟
آنهايى که چشم و گوش بسته مى گويند «ازدواج موقت يک نوع جواز شرعى آدم فروشى است و مقام زن را پايين مى آورد» صريحاً به ما بگويند در جواب اين جوانان چه بايد گفت: آيا هرگز در عمر خود براى حل مشکل جنسى جوانان فکر کرده اند؟
آيا همه را مى توان به «پارسايى مطلق و چشم پوش از امور جنسى» در سنين جوانى دعوت نمود؟ البته انکار نمى کنيم ممکن است اين موضوع براى عدّه اى از جوانان که بهره بيشترى از خويشتن دارى و تسلط بر نفس دارند عملى باشد، ولى آيا براى همه آنها ممکن است؟ مسلماً نه وجداناً بگوييد شما که اين ايراد را درباره ازدواج موقت داريد دوران جوانى خود را چگونه پشت سر گذاشته ايد و اگر الان جوان و مجرد هستيد چه مى کنيد؟ ما نمى گوييم جواب اين سؤال را براى اطلاع عموم بنويسيد مى گوييم در پيشگاه وجدانتان به خودتان پاسخ دهيد.
آيا با اين طرز تفکر، شما راه حلى براى جوانان جز پناه بردن به مراکز فساد داريد؟ اگر داريد چرا پيشنهاد نمى کنيد؟ آيا فحشا و خودفروشى ننگين زن و آن وضع رسواى محله هاى بندنام شما (مى گوييم «شما» چون ساخته افکار غلط شماست) احترام به مقام و شخصيت زن مى باشد؟ آيا ايجاد اين گونه محلات (به طور آشکار يا مخفيانه) در بسيارى از شهرهاى دنياى امروز موجب الغاى بردگى زنان و از بين بردن جواز آدم فروشى است؟
ولى فراموش نکنيد تمام اين مراکز فساد و ننگ که اجتماعات امروز را لجن مال کرده آثار جنايتهاى شما و امثال شماست که به جاى نشان دادن يک «راه حلّ مثبت» براى اين مشکل اجتماعى، به «منفى بافى» دست زده ايد!
آيا شما با مخالفت ورزيدن نسبت به ازدواج موقت (با شرايطى که اسلام گفته و سابقاً اشاره شد) نه رسم صيغه! که شما مى گوييد و افراد بى بندوبار عمل مى کنند، جواز فحشا را عملا صادر نکرده ايد؟!
گاهى مى گويند: ازدواج موقت بايد از قانون مدنى کشور ما حذف شود; زيرا با روح «اعلاميه حقوق بشر» سازگار نيست! ولى ما مى گوييم: اين چيزى که نامش را اعلاميه حقوق بشر گذارده ايد و هنوز ساده ترين مواد آن مربوط به الغاى تبعيضات نژادى در پيشرفته ترين کشورهاى به اصطلاح متمدن عملى نشده، در کجاى آن نوشته شده: «ازدواج موقت ممنوع و فحشا آزاد است»؟! خواهش مى کنم ازاين روح اعلاميه بشر که شما پس از مرگ آن را احضار کرده ايد بپرسيد: مشکل جنسى جوانان را از چه راه بايد حل کرد؟ آيا او هم مثل شما دست به منفى بافى مى زند؟ آيا بهتر نيست به جاى آزادى روابط نامشروع، افرادى که مى خواهند با هم تماس داشته باشند پيمان ازدواج محدود و موقتى ببندندو تمام شرايط آن را در نظر بگيرند و رعايت کنند درست مانند زن و شوهرهاى دائمى در اين مدت متعلق به هم باشند و در يک محيط پاک زندگى زناشويى صحيحى کنند، و اگر فرزندى هم نصيب آنها شد متعلق به آنها باشد، کجاى اين قانون عادلانه و عاقلانه، بد است؟!