قانون گذار، در قانون مدنی، عقود را به دو دسته عقود معین و عقود نامعین، تقسیم بندی می کند. مقصود از عقود معین، عقودی هستند که دارای نام مخصوص به خود بوده و نیاز است تا هنگام انعقاد آن ها، علاوه بر شرایط صحت معامله ها به طور عمومی، شرایط اختصاصی آن ها نیز موجود باشد.
یکی از رایج ترین و پرکاربرد ترین عقود معینی که اغلب افراد، با آن، سروکار دارند، عقد بیع است که به موجب آن، یک عین، اعم از مال منقول یا غیر منقول، در برابر یک عوض معین و معلوم، به دیگری انتقال داده شده و به مالکیت او در می آید. طرفین عقد بیع، فروشنده و خریدار یا در اصطلاح حقوقی، بایع و مشتری هستند و مبیع و ثمن نیز که به ترتیب، همان عین مورد فروش و پول یا مال پرداخت شده در ازای عین خریداری شده هستند، از ارکان اساسی این عقد می باشند.
با توجه به اینکه قانون گذار، در قانون مدنی، برگرفته از شرع، انواع و اقسام بیع را پیش بینی کرده و آثار و قواعد متفاوتی را برای هریک، در نظر گرفته، در این قسمت از مقاله، قصد داریم، توضیح دهیم که انواع بیع چیست و تعریف هریک، چه می باشد و در بخش های بعدی مقاله، هریک از اقسام را به تفصیل، بر مبنای معیارهای دسته بندی آن ها، توضیح دهیم. اقسام بیع، عبارتند از:
– بیع مطلق یا قطعی: عقد بیعی است که در آن، شرطی ذکر نشده باشد، قطعی محسوب می گردد.
بیع شرط یا بیع خیاری: این بیع، یکی از انواع بیع است که طرفین، هنگام انعقاد آن، مدتی معین را برای فسخ قرارداد، به نفع بایع، شرط می کنند؛ بدین صورت که شرط می شود مثلا، چنانچه بایع، ظرف یک هفته، تمام یا قسمتی از ثمن معامله را به خریدار رد کند، حق فسخ قرارداد و پس گرفتن مبیع را خواهد داشت. نکته مهم در بیع شرط این است که مدت اعمال شرط فسخ و طرفی که این حق را دارد، باید، به طور دقیق، ذکر گردند.
– بیع موجل: بیع موجل، عقد بیعی است که در آن، تسلیم مبیع یا ثمن معامله یا تسلیم هردوی آن ها، دارای مدت است و رد و بدل ثمن یا مبیع یا هر دوی آن ها، فی المجلس و حال، صورت نمی گیرد؛ که بسته به اینکه ثمن موجل باشد یا مبیع یا هر دوی آن ها، 3 نوع بیع از قرار بیع سلم یا سلف، بیع کالی به کالی و بیع نسیه شکل می گیرند که برخی از آن ها، از نظر فقه، باطل هستند؛ نظیر بیع کالی به کالی.
بیع حال یا نقد: بیع حال، یکی از انواع بیع است که در آن، هم پرداخت ثمن معامله و هم پرداخت مبیع، فوری و حال است و عجلی برای پرداخت هیچ یک، تعیین نگردیده است.
– بیع کالی به کالی: یکی از اقسام بیع موجل است که در آن، هم تحویل مبیع و هم پرداخت ثمن، دارای اجل و زمان هستند و مبیع و ثمن نیز، هر دو، کلی می باشند و فقط، اوصاف آن ها، معین شده است، اما، مصداق آن ها، در دنیای خارج، تعیین نگردیده؛ به عنوان مثال، گفته نشده این کیف یا این خانه، گفته شده، یک کیف یا یک خانه. در این بیع، شرط می شود، فروشنده، کالایی کلی، نظیر دو کیلو برنج را به مشتری بدهد و برابر قیمت آن، ثمن دریافت کند. این بیع، از منظر فقه، باطل محسوب می گردد.
قانون مدنی، در خصوص این بیع، ساکت است و نامی از آن نیز، در مواد خود نبرده اما، با توجه به اینکه بر اساس قانون اساسی، در صورت سکوت قانون، باید، احکام را در کتاب، سنت و فقه جست و جو کرد، می توان گفت، از منظر قانونی نیز این بیع، باطل خواهد بود، اما، برخی حقوق دانان، با استناد به صحت قراردادها، در قالب ماده ده قانون مدنی یا با استناد به اصل صحت، این بیع را صحیح می دانند.
– بیع سلف یا سلم: بیع سلم یا بیع سلف نیز یکی از اقسام بیع موجل بوده که در آن، ثمن فی المجلس و حال، پرداخت می گردد اما، برای تحویل مبیع، مدتی معین، در نظر گرفته شده است.
– بیع نسیه: بیع نسیه، از اقسام بیع موجل است که برخلاف بیع سلف، مبیع، حال است و فورا، در اختیار مشتری قرار می گیرد و پرداخت ثمن، توسط مشتری، موجل می باشد.
– بیع معاوضه یا مضایقه: بیع معاوضه، مضایقه یا بیع کالا به کالا، یکی از انواع بیع بوده که در آن، کالایی، با کالای دیگر، در قالب عقد بیع، معاوضه می شود و مبیع و ثمن، هردو، عین هستند. چنانچه قصد طرفین، از تبادل کالا به کالا، معاوضه صرف باشد نه بیع، این عقد، عقد معاوضه محسوب می گردد و از آثار آن، این است که خیارات قانونی عقد بیع، نظیر خیار حیوان، در آن، راه ندارد.
– بیع معاطات: یکی از انواع بیع است که در آن، ایجاب و قبول، با عمل داد و ستد و بدون گفتن لفظی، صورت می گیرد و در واقع، اعمال افراد، یعنی، دادن و ستاندن، نشانگر قصد و اراده و ایجاب و قبول آن ها است.
– بیع غرری: بیع غرری بیعی است که در آن، یکی از طرفین معامله، نسبت به اوصاف مورد معامله، ذات و ماهیت مورد معامله یا مقدار مورد معامله، جهل داشته و بدین واسطه، در معامله، فریب بخورد، به چنین بیعی، غرری گفته می شود و حکم آن، بطلان است.
– بیع صرف: بیع صرف، به بیعی گفته می شود که یک طرف عقد بیع، طلا و طرف دیگر آن، نقره است و قبض، شرط صحت آن، می باشد. به عبارتی، در این بیع، عوض و معوض طلا و نقره هستند و تفاوتی ندارد که کدام یک از عوض و معوض طلا باشد و کدام یک نقره.
– بیع کلی: بیع کلی، از انواع بیع است که در آن، وصف مبیع، معین است، مثلا گفته می شود که صد کیلو از برنج هاشمی، اما در عالم خارج، مصداق آن، دقیقا، مشخص نشده و قابل صدق بر مصادیق مختلف است.
– بیع محاباتی: این بیع، بیعی است که در آن، اختلاف قیمت مبیع و ثمن، اختلافی فاحش است و به عبارتی، تعادل در ارزش عوضین، وجود ندارد و طرفین، از این عدم تعادل، آگاه هستند و با علم و اطلاع، اقدام به انعقاد عقد بیع می نمایند و به همین جهت، خیار غبن، در این بیع، راهی ندارد.
– بیع تولیه: این بیع، از اقسام بیع است که در آن، فروشنده، قیمت اصلی کالا را به همراه هزینه هایی که برای کالا کرده، به عنوان قیمت نهایی، از مشتری، اخذ می نماید و مشتری را نیز در جریان این امر، یعنی در جریان قیمت تمام شده کالا برای خودش و قیمتی که با احتساب هزینه های انجام داده برای کالا، قصد اخذ آن، از مشتری را دارد، قرار می دهد.
– بیع متقابل یا معاملات دوجانبه، که در عرصه بین المللی Buy Back نیز نامیده می شود، از عقود نامعینی است که با مسامحه، بیع نامیده می شود و در آن، طرفین، متعهد می شوند که یک طرف، تجهیزات و سرمایه را برای پروژه ای فراهم آورد و طرف دیگر، از محل تولید پروژه، به صورت نقدی یا با واگذاری بخشی از محصول تولیدی، بازپرداخت را انجام دهد.
– بیع مساومه: بیعی است که در آن، فروشنده، قیمت تمام شده کالا برای خودش را به مشتری، نمی گوید و بایع و فروشنده، با توافق یکدیگر، اقدام به تعیین قیمت و ثمن قابل پرداخت برای مبیع، می نمایند.
– بیع مرابحه: به بیعی می گویند که فروشنده یا بایع، قیمتی که شخصا، برای کالا، پرداخت کرده را به مشتری، اعلام می کند اما، آن را گران تر از قیمت اصلی، به مشتری، می فروشد.
– بیع مواضعه: این بیع، بر خلاف بیع مرابحه، بیعی است که فروشنده، با اعلام قیمت اصلی کالا به مشتری، آن را به قیمتی کمتر از قیمت اصلی ای که برای خود او، هنگام خرید، تمام شده می فروشد و می توان گفت، در معاملاتی در قالب عقد بیع که فروشنده با تخفیف، اقدام به فروش مال، با قیمتی کمتر از قیمت تمام شده برای خودش به مشتری می کند، این بیع، صورت گرفته است.