مطابق قانون مدنی، شخصی که محجور، یعنی صغیر، سفیه یا مجنون است، از تصرف در امور مالی و غیر مالی خود ممنوع بوده و به همین دلیل، آن ها تحت ولایت ولی خود، یعنی پدر و جد پدری قرار دارند. اما، از آنجا که ممکن است پدر و جد پدری، هر دو فوت کرده و کسی را نیز به عنوان وصی تعیین نکرده باشند یا خود دارای شرایطی بوده که صلاحیت اداره امور محجور را نداشته باشند، دادگاه برای اینکه امور شخص محجور، معطل نماند، اقدام به تعیین قیم می کند.
واضح است که شخص قیم، از آن رو که نمایندگی از طفل در امور مالی و نگهداری از او را بر عهده دارد، بایستی دارای شرایطی باشد؛ از جمله، امانت، عدم ارتکاب برخی جرایم، نظیر سرقت، خیانت در امانت و سایر موارد مندرج در ماده 1231 قانون مدنی.
در صورتی که این شخص، صفات خود را از دست بدهد و فاقد شرایطی که قانون گذار، برای قیم، پیش بینی نموده گردد، با حکم دادگاه، از سمت خود، برکنار می شود. بنابراین، در پاسخ به این پرسش که مقصود از عزل قیم چیست؟ باید گفت:
عزل قیم، به معنای برکناری او، از سوی دادگاه (به درخواست ذی نفع، محجور یا دادستان و..)، از سمت قیمومت، به دلیل از دست دادن برخی صفات یا انجام برخی امور می باشد
برای بررسی موارد عزل قیم، باید به قانون مدنی، مراجعه کرد، قانون مدنی، در مواد 1239، 1243، 1244 و 1248 خود، به بیان موارد عزل قیم پرداخته و مستفاد از این مواد، موارد عزل قیم را می توان در موارد زیر، خلاصه کرد:
– صفت امانت، از قیم، سلب شود یا محرز گردد که از ابتدا، فاقد آن بوده است؛
– قیم، به موجب حکم قطعی دادگاه، محکوم به جنایت، سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافیات عفت، جرم نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب گردد یا به علتی، غیر از محکومیت به این جرایم، حبس شده و نتواند، به اداره امور محجور بپردازد.
– قیم، لیاقت یا توانایی اداره امور محجور را نداشته باشد یا ورشکسته اعلام شود.
– قیم، مالی که از اموال و دارایی محجور بوده را عامدانه، جزو دارایی او، قید نکند یا سبب شود، آن مال، جزو دارایی محجور، قید نشود.
– قیم، پس از اعلام دادستان، برای ارائه تضمین، نزد دادستان، حاضر نگردد.
– قیم، سالانه، حساب تصدی اموال محجور را به دادستان، ارائه نکند.
شایان ذکر است، که حکم عزل قیم یک حکم تاسیسی است و ناظر بر آینده می باشد. یعنی تاثیر حکم عزل قیم مربوط به اعمالی می باشد که قیم، از این به بعد می خواهد انجام بدهد. بنابراین پس از اینکه حکم عزل قیم صادر شد، دیگر اعمالی که قیم، انجام می دهد صحیح نیستند؛ اما اعمالی که قبل از حکم عزل انجام داده است، صحیح و نافذ می باشند.
انعزال قیم
علاوه بر مواردی که در قانون، برای عزل قیم پیش بینی شده است، در مواردی قیم، منعزل می شود. مقصود از انعزال قیم، این است که سببی رخ دهد که سمت او زایل شده و بدین ترتیب، او از سمت خود، برکنار گردد. موارد انعزال قیم، در ماده 1249 و 1253 قانون مدنی، آمده است. مستفاد از این مواد، در صورت تحقق موارد زیر، انعزال قیم، تحقق می یابد:
– قیم مجنون یا دیوانه بشود (قوای عقلانی و سلامت مغزی خود را از دست بدهد)؛
– قیم سفیه شود (فاقد رشد گردد)؛
– سببی که به علت آن، قیم تعیین شده است، از بین برود (به عنوان مثال، جنون یا صغارت یا سفاهت فرد، از بین برود).
منعزل شدن، در صورت وجود شرایطی که گفته شد، به صورت قهری و به خودی خود حاصل می شود و نیاز نیست که کسی برای برکناری، اقدام کند. بنابراین، حکم انعزال قیم، یک حکم اعلامی است. بر این اساس، از زمانی که شخص قیم، محجور یا دیوانه شود، از سمت خود، منعزل شده، حتی اگر حکم دادگاه، در این خصوص، صادر نشده باشد؛ فلذا اعمالی که در فاصله محجور شدن و دریافت حکم انعزال انجام گرفته، باطل خواهد بود.