در مورد پرخاشگری کودکتان چه کار کنید؟
به واکنش انتخابی خودتان پایبند باشید: تا حد ممکن، به هر رفتار پرخاشگرانهای هر بار به شیوهٔ یکسانی پاسخ دهید. هرچه واکنش قابل پیشبینیتری داشته باشید، زودتر میتوانید الگویی ایجاد میکند که فرزندتان بالاخره تشخیص میدهد و انتظارش را خواهد داشت. در نهایت، ملکهٔ ذهنش خواهد شد که اگر بدرفتاری کند، از یک تفریح محروم خواهد شد و این اولین قدم در کنترل رفتارهای خودش است.
با فرزندتان صحبت کنید: بگذارید فرزندتان آرام شود و سپس با خونسردی دربارهٔ آنچه اتفاق افتاده است بحث کنید. بهترین زمان برای این کار بعد از آرام شدن او، اما قبل از این است که همه چیز را فراموش کند. در حالت ایدهآل، ۳۰ دقیقه تا یک ساعت بعد. از او بپرسید آیا میتواند توضیح دهد که چه چیزی باعث طغیان خشمش شده است؟ مثلاً بپرسید: «فکر میکنی چرا از دوستت اونقدر عصبانی شدی؟»
راههای مناسبی برای کنترل خشم پیشنهاد بدهید: توضیح دهید که کاملاً طبیعی است گاهی عصبانی شود، تا متوجه شود که احساساتش درک شدهاند، اما حتماً این را هم بگویید که هل دادن، ضربه زدن، لگد زدن یا گاز گرفتن اشکال و ایراد دارد. سپس راههای بهتری را برای نشان دادن شدت عصبانیتش پیشنهاد دهید. با شوت کردن توپ، مشت کوبیدن به بالش، یافتن فرد بالغی برای وساطت در اختلاف یا فقط ابراز احساساتش به دوستش. مثلاً میتواند بگوید: «من واقعاً از دستت عصبانیام، چون تو کتاب من رو گرفتی».
وقفهٔ تربیتی مثبت را بررسی کنید: روش دیگر برای کمک به کودک در کنار آمدن با احساساتش، امتحان کردن وقفهٔ تربیتی مثبت است. وقفهٔ تربیتی مثبت (time-in) برخلاف وقفهٔ تربیتی (time-out) است. به این معنا هر زمان که فرزندتان از کوره در رفت، کاری را که انجام میدهید متوقف کنید و از او بخواهید پیش شما بنشیند و لحظهای ساکت باشد. اگر به شما اجازه میدهد، دست خود را دور او بیندازید یا دستش را بگیرید. سپس بعد از چند دقیقه صلح، به طور خلاصه در مورد آنچه اتفاق افتاده است و این که چگونه میتوانست عصبانیت خود را به شکل متفاوتی ابراز کند بحث کنید. هدف این است که به او بیاموزید احساسات خود را تشخیص دهد و درک کند و در این ضمن، سایر گزینهها برای ابراز احساساتش را در نظر بگیرد.
به رفتار خوبش توجه کنید: به جای این که تنها زمانی به کودک خود توجه کنید که رفتار بدی داشته است، سعی کنید رفتار خوبش را هم مورد متوجه قرار دهید. برای مثال، وقتی به جای قاپیدن تبلت خواهرش، نوبت بازی میگیرد، یا تاب را برای کودک دیگری که منتظر نشستن بوده است، رها میکند. در چنین موقعیتهایی از رفتار خوبش در حد متعادلی تعریف و به آن اشاره کنید.
به فرزندتان بگویید که چقدر به او افتخار میکنید: به او نشان دهید که خودکنترلی و حل تعارض رضایتبخشتر است و نتیجهٔ بهتری میگیرد، تا هل دادن یا زدن بچههای دیگر. تقویمی ویژه را روی یخچال یا تابلوی اعلانات اتاق خوابش نصب کنید و وقتی موفق شد خشم و خلق خود را کنترل کند با یک استیکر رنگارنگ جدید به او پاداش دهید.
مسئولیتپذیری را بیاموزید: اگر پرخاشگری کودک شما به اموال شخصی آسیب برساند یا باعث بینظمی شود، باید به جبران آن کمک کند. برای مثال، میتواند یک اسباب بازی شکسته را به هم بچسباند، یا بیسکویتها یا لگوهایی را که از عصبانیت پرت کرده است جمع وتمیز کند. این عمل را نه به عنوان مجازات و تنبیه، بلکه نتیجهٔ طبیعی یک عمل ستیزهجویانه نشان دهید، یعنی کاری که هر کسی با هر سنی در صورت شکستن چیزی باید انجام دهد.
عذرخواهی را آموزش دهید: همچنین مطمئن شوید که فرزندتان میداند وقتی از حد و حدود خود تجاوز میکند باید بگوید: «ببخشید»، حتی اگر مجبور شوید او را با دست خود آرام به سوی طرف آزرده هدایت کنید و آن را به جای او بگویید. عذرخواهیهای او ممکن است در ابتدا غیرصادقانه به نظر برسد، اما این درس در نهایت در ذهنش تثبیت خواهد شد. خودتان هم در این مورد الگوی خوبی باشید.
در مورد زمان تماشا و کار با نمایشگرها هوشمند باشید: کارتونهای ظاهراً بیخطر و معصومانه و دیگر رسانههای طراحیشده برای بچهها میتوانند مملو از داد و فریاد، تهدید، حتی هل دادن و زدن باشند. بنابراین سعی کنید با پیوستن به کودک در طول زمان تماشای نمایشگرها، برنامههای تلویزیونی و بازیهای دیجیتالی را که نگاه میکند خیلی معمولی و دور از نگاه یک ناظر ترسناک و سختگیر زیر نظر داشته باشید، مخصوصاً اگر او مستعد پرخاشگری است. بعد هم با آنها در موردشان صحبت کنید. همچنین برنامهها و رسانههای باکیفیت و متناسب با سن را برای بچهها انتخاب کنید و زمان کار با نمایشگرها را به یک ساعت در روز محدود کنید.
در صورت نیاز حتماً کمک بگیرید: بعضی از بچهها بیشتر از بقیه در پرخاشگری مشکل دارند. اگر رفتار فرزند شما مکرر و شدید است، در مدرسه یا سایر فعالیتهای سازمانیافته تداخل ایجاد میکند و منجر به حملات فیزیکی به کودکان یا بزرگسالان میشود، با یک پزشک آگاه در این مورد مشورت کنید. با همکاری هم میتوانید تلاش کنید ریشهٔ اصلی مشکل را پیدا و در مورد نیاز او به روانشناس یا روانپزشک تصمیمگیری کنید.
