مطابق قانون مدنی، شخصی که محجور، یعنی صغیر، سفیه یا مجنون است، از تصرف در امور مالی و غیر مالی خود ممنوع بوده و به همین دلیل، آن ها تحت ولایت ولی خود، یعنی پدر و جد پدری قرار دارند. اما، از آنجا که ممکن است پدر و جد پدری، هر دو فوت کرده و کسی را نیز به عنوان وصی تعیین نکرده باشند یا خود دارای شرایطی بوده که صلاحیت اداره امور محجور را نداشته باشند، دادگاه برای اینکه امور شخص محجور، معطل نماند، اقدام به تعیین قیم می کند. واضح است که شخص قیم، از آن رو که نمایندگی از طفل در امور مالی و نگهداری از او را بر عهده دارد، بایستی دارای شرایطی باشد؛ از جمله، امانت، عدم ارتکاب برخی جرایم، [...]
قانون گذار، تحت شرایطی، پرداخت نفقه زنی که شوهرش مرده را جایز می داند؛ برای صحبت در خصوص شرایط پرداخت نفقه بعد از مرگ همسر، باید، ماده 1110 اصلاحی سال 1381 قانون مدنی را مد نظر قرار داد که مقرر می دارد: "در ایام عده وفات، مخارج زندگی زوجه، عندالمطالبه، از اموال اقاربی که پرداخت نفقه به عهده آنان است (درصورت عدم پرداخت)، تامین می گردد." از شروط پرداخت نفقه زن بیوه، این است که اولا، زنی که شوهرش مرده، در عده وفات که مدت آن، 4 ماه و ده روز است باشد، ثانیا، اقارب متوفی، نظیر فرزندان او، از پرداخت نفقه زن بیوه، در عده وفات، خودداری کنند. البته، ذکر این نکته ضروری است که چنانچه زنی که شوهرش مرده، در گذشته، همواره از همسرش تمکین عام و[...]
- اگر با زنی که همسرش نیست به گمان اینکه همسر خود اوست نزدیکی کند، چه زن بداند که او شوهرش نیست، یا گمان کند شوهرش میباشد، باید عدّه نگهدارد. - اگر با زنی که میداند همسرش نیست زنا کند، و زن بداند که آن مرد شوهر او نیست، لازم نیست عدّه نگهدارد، ولی اگر گمان کند که شوهرش میباشد، احتیاط واجب آن است که عدّه نگهدارد. - اگر مرد زنی را گول بزند که رعایت حقوق زناشویی شوهرش را نکند تا او وادار شود طلاقش دهد و زنِ آن مرد شود، آن طلاق و عقد صحیح است، ولی هر دو معصیت بزرگی کردهاند. - هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که در شرایط خاصی مثلاً اگر[...]
هرگاه زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مهر خود يا مال ديگرى را به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد آن را طلاق مبارات گويند. - احتياط واجب آن است كه صيغه طلاق مبارات را به طريق زير بخوانند، اگر خود شوهر صيغه را مى خواند و مثلاً اسم زن «فاطمه» است مى گويد: «بَارَأْتُ زَوْجَتى فاطَمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِىَ طالِقٌ» يعنى مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چيزى غير مهر را مى دهد بايد آن را نام ببرد) و در صورتى كه وكيل مرد بخواهد صيغه را بخواند مى گويد: «بَارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلي فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِىَ طالِقٌ» البته قبلاً بايد زن مهر خود بلكه چيزى كمتر[...]
زنى كه مايل نيست با شوهرش زندگى كند، و بيم آن مى رود كه ادامه همسرى آنها باعث گناه شود مى تواند مهر خود يا مال ديگرى را به او ببخشد كه طلاقش دهد، اين را طلاق خلع گويند. - احتياط واجب آن است كه صيغه طلاق خلع به صورت زير باشد: اگر خود شوهر مى خواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً «فاطمه» است مى گويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ» يعنى زنم فاطمه را در برابر چيزى كه بخشيده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وكيل او بخواهد صيغه را بخواند احتياط واجب آن است كه يك نفر از طرف زن وكيل شود و ديگرى از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر «محمد» و[...]
طلاق بائن آن است كه مرد در آن حقّ رجوع به زن خود را ندارد، (منظور از رجوع آن است كه مرد بدون عقد با زن آشتى كند و او را مجدّداً به همسرى بپذيرد) طلاق بائن بر پنج قسم است: 1ـ طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده 2ـ طلاق زن يائسه، يعنى زنى كه بيشتر از 50 سال دارد. 3ـ طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد، با او نزديكى نكرده باشد. 4ـ طلاق سوم زنى كه او را سه بار طلاق داده اند. 5ـ طلاق خلع و مبارات كه شرح آن بعداً خواهد آمد، و غير اينها را طلاق رجعى گويند كه تا وقتى زن در عدّه است مرد مى تواند به او رجوع كند.
- زنى كه از شوهرش طلاق گرفته بايد عدّه نگه دارد، مگر اين كه شوهر با او اصلاً نزديكى نكرده باشد، يا قبل از نُه سال طلاقش دهد، يا زن يائسه باشد يعنى پنجاه سال از عمر او گذشته باشد، در اين سه صورت بعد از طلاق مى تواند بلافاصله شوهر كند. - مقدار عدّه در مورد زنانى كه عادت مى شوند احتياط آن است كه بقدرى صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود هنگامى كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام است. - زنى كه عادت ماهانه نمى بيند اگر در سنّ زنانى باشد كه عادت مى بينند چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد بايد بعد از طلاق سه ماه عدّه نگه[...]
- مردى که همسر خود را طلاق مى دهد بايد عاقل و بنابر احتياط واجب بالغ باشد و به اختيار خود طلاق دهد بنابراين طلاق از روى اجبار باطل است و نيز بايد قصد جدّى داشته باشد، بنابراين اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح نيست. - بنابر احتياط واجب بايد صيغه طلاق به عربى صحيح خوانده شود و واجب است دو مرد عادل آن را بشنوند، اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است مى گويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ طالِقٌ» (يعنى همسرم فاطمه از همسرى رهاست) و اگر ديگرى را وکيل کند آن وکيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوَکِّلِي فاطِمَةُ طالِقٌ» يعنى همسر موکّل من رهاست. - زن بايد هنگام طلاق از خون[...]
طلاق باید به عنوان آخرین راه چاره، و در بن بست هایى که هیچ راه حلّ دیگرى براى ادامه زندگى مشترک وجود ندارد، مورد استفاده قرار گیرد.اسلام، نه مانند بعضى از ادیان تحریف شده طلاق را کاملا ممنوع کرده، و نه همانند برخى دیگر از ملّتها آن را بصورت بى قید و شرط اجازه داده است ؛ بلکه از آن به عنوان یک حلال مبغوض، که تنها در زمان ناچارى استفاده مىشود، یاد کرده است ؛ همانند استفاده از گوشت مردار براى کسى که هیچ غذایى براى نجات خویشتن ندارد. بنابراین، مسلمانان نباید براحتى بسراغ طلاق بروند.
در نظام حقوقی کشور که طلاق از اختیارات شوهر بوده، برخی از زنان، برای اطمینان از اینکه در شرایط اضطراری، بتوانند به راحتی طلاق بگیرند، اقدام به گرفتن حق طلاق از شوهران خود می نمایند. دادن حق طلاق، مفهومی است که در عرف و در میان مردم عادی، مورد استفاده قرار گرفته و از نظر حقوقی، این عبارت، نادرست می باشد. دلیل این مساله، آن است که طبق قانون مدنی کشور ما که برگرفته از شرع بوده، حق طلاق، اختصاص به شوهر داشته و لذا، این حق، قابل انتقال به زن نمی باشد. اما، منظور از دادن حق طلاق، در حقوق، در واقع اعطای وکالت در طلاق برای زن می باشد. با این توضیح که با تنظیم سند وکالت در[...]