ازدواج موقت در فقه شیعه

ازدواج از نظر شيعه بر دو نوع است: «ازدواج دائم» و «ازدواج موقت»؛ نوع اوّل مورد اتّفاق عموم مسلمانان مى باشد؛ ولى نوع دوم يعنى «ازدواج محدود و موقت» كه گاهى از آن به «متعه» نيز تعبير مى شود و آيه صريح قرآن مجيد گواه بر مشروعيت آن است: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»(1)؛ ([شما اي مؤمنين] زنانى را كه متعه [ازدواج موقت] مى كنيد واجب است مهر آنها را بپردازيد
شيعه مى گويد همان طور كه در آغاز اسلام اين نوع ازدواج، مشروع بوده، الآن هم مشروع است و تا ابد هم مشروع خواهد بود؛ ولى همواره يك كشمكش دامنه دار در اين ميان و ديگران بر سر اين موضوع وجود داشته و تاريخچه اين نزاع به زمان ياران پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى رسد. از آنجا كه اين مسئله از جهاتى واجد اهميّت است بد نيست كمى مشروح تر درباره آن بحث و گفتگو كنيم و گوشه اى از حقايق مربوط به آن را براى روشن ساختن افكار همه برادران مسلمان تشريح نماييم.

– ازدواج موقّت از نظر شيعه
يكى از مسائل غير قابل انكارى كه هر كس اگر كمترين سر و كارى با قوانين و احكام داشته باشد در آن ترديد نمى كند، نكاح متعه (ازدواج موقت) يعنى عقدى كه زمان محدود و معينى دارد، مي باشد كه از طرف شخص پيامبر اسلام(صلی الله عليه وآله) تشريع و تجويز شده و جمعى از اصحاب پيغمبر(صلى الله عليه و آله) در زمان حيات آن حضرت و بعد از رحلت او از اين قانون استفاده كرده اند. مفسّران اسلام در اين موضوع هم عقيده اند كه عدّه اى از بزرگان صحابه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مانند عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصارى، عمران بن حصين، عبدالله بن مسعود، اُبَىّ بن كعب و امثال آنها، فتوا به جواز «متعه» داده اند(2) و آيه سابق را به اين صورت مى خواندند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّاِلَى اَجَلٍ مُسَمّى…»(3)؛ (آن زنانى را كه براى مدت معينى «متعه» مى كنيد حق آنها را بپردازيد)
مسلماً نظر آنان اين نبود كه در قرآن تحريفى رخ داده و چيزى از آن افتاده است، به هيچ عنوان!؛ بلكه منظور آنها بيان تفسيرى بوده كه از شخص پيامبر(صلى الله عليه و آله) – همان كسى كه اين كتاب بزرگ آسمانى بر او نازل شده است – شنيده بودند، گرچه از ظاهر رواياتى كه «ابن جرير طبرى» در تفسير بزرگ خود آورده چنين بر مى آيد كه جمله «اِلَى اَجَلٍ مُسَمّى» از اصل قرآن بوده است، آنجا كه مى گويد: «ابونصيره نقل مى كند كه اين آيه را براى «ابن عباس» خواندم گفت: بخوان: «اِلَى اَجَلٍ مُسَمّى» گفتم: من اين چنين نمى خوانم. گفت: به خدا سوگند اين چنين نازل شده است اين سخن را سه مرتبه تكرار كرد)».(4) ولى مسلماً مقام «ابن عباس» – كه به «دانشمند اسلام»؛ (حبرالأُمَّة) لقب يافته – بالاتر از آن است كه نسبت تحريف به قرآن بدهد، اگر اين حديث صحيح باشد حتماً منظور او اين بود كه تفسير آيه چنين نازل گرديده است.

– افسانه نسخ آيه
در هر حال، اعتقاد عموم علماى اسلام؛ بلكه ضرورت دين بر اين است كه در آغاز، «ازدواج موقت» مشروع بوده(5) و مسلمانان در صدر اسلام به آن عمل مى كرده اند، نهايت اين است كه مخالفين اين حكم مدعى هستند كه بعداً نسخ و تحريم شده است؛ ولى در مورد نسخ آن اختلاف است و رواياتى را كه در اين باره ادعا مى كنند پريشان و ضعيف مى باشد. بديهى است چنان احاديثى نه تنها موجب يقين نمى گردد؛ بلكه از آنها ظن و گمان هم نمى توان پيدا كرد، در صورتى كه قواعد علمى به ما مى گويد: حكم قطعى را جز دليل قطعى نمي تواند نسخ كند.
توضيح اينكه: درباره چگونگى نسخ اين حكم، گاهى ادعا مى كنند كه خود پيغمبر(صلى الله عليه و آله) ازدواج موقت را نخست تجويز و سپس تحريم نموده است؛ بنابراين ناسخ آن، سنّت پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى باشد و گاهى مى گويند: ناسخ آن، آيات قرآن مجيد است. در اينجا نيز اختلاف كرده اند كه با كدام آيه اين حكم نسخ شده؟ بعضى مى گويند با آيه طلاق: «إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»(6)؛ (هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد، در زمان عدّه [كه از عادت ماهانه پاك شدند] آنها را طلاق دهيد). بعضى ديگر گويند: آيه ارثِ زوج و زوجه آن را نسخ كرده است: «وَ لَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَّمْ يَكُنْ لَّهُنَّ وَلَدٌ»(7)؛ (و براى شما نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند)
ما تصور مى كنيم اين ادعاها به قدرى سست و بى پايه است كه نيازى به پاسخ ندارد، چه اينكه اين آيات (آيات ارث و طلاق) كمترين منافات و مخالفتى با آيه «نكاح موقت» ندارد تا يكى را ناسخ و ديگرى را منسوخ بدانيم و این کاملاً واضح است كه ازدواج موقت يك نوع ازدواج حقيقى است و زنى كه به اين صورت، عقد مى شود حقيقتاً زوجه و همسر مرد است و تمام احكام ازدواج درباره او جارى مى باشد(8)؛ ولى اكثر مخالفين مدعى هستند كه آيه مزبور به وسيله آيه: «إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ»(9)؛ (جز در مورد همسران و كنيزانشان) نسخ شده است(10)؛ زيرا در اين آيه جواز آميزش زن و مرد را در سايه دو چيز معرفى مى كند: زوجيت يا مالك شدن كنيز؛ در حالي كه هيچ يك از اين دو موضوع در مورد نكاح موقت نيست!(11)

 

پی نوشت:

(1). سوره نساء، آيه 24.
(2). شمارى از صحابه و تابعين كه متعه را مباح دانسته اند: (كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، المتقي الهندي، علاء الدين علي بن حسام الدين، محقق: بكري حياني، صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1401 قمری / 1981 میلادی، چاپ پنجم، ج 5، ص 264).
(3). به كتاب هاي مفاتيح الغيب، فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1420 قمری، چاپ سوم، ج 10، ص 40؛ جامع البيان فى تفسير القرآن، طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، دار المعرفه، بيروت، 1412 قمری، چاپ اول، ج 5، ص 9؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ اول، ج 5، ص 129؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، تحقيق: شمس الدين، محمد حسين، دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون، بيروت، 1419 قمری، چاپ اول، ج 2، ص 226؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، زمخشرى، محمود، دار الكتاب العربي، بيروت، 1407 قمری، چاپ سوم، ج 1، ص 149؛ سنن البيهقي الكبرى، البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبوبكر، تحقيق: محمد عبدالقادر عطا، مكتبة دار الباز، مكة المكرمة، 1414 قمری / 1994 میلادی، ج 7، ص 335؛ المصنف عبد الرزاق، عبد الرزاق صنعاني، أبوبكر عبد الرزاق بن همام، تحقيق: الرحمن الأعظمي، حبيب، المكتب الإسلامي، بيروت، 1403 قمری، چاپ دوم، ج 7، ص 497؛ المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، النووي، أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1392 قمری، چاپ دوم، ج 9، ص 179؛ كنزالعرفان فى فقه القرآن، فاضل مقداد، جمال الدين مقداد بن عبدالله، تحقيق: قاضی، سيد محمد، مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، تهران، 1419 قمری، چاپ اول، ج 2، ص 150 مراجعه شود.
(4). جامع البيان، همان، ص 9.
(5). عبدالله بن عباس (زاد المعاد في هدي خير العباد، ابن قيم الجوزية، محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد شمس الدين، مؤسسة الرسالة، بيروت، مكتبة المنار الإسلامية، الكويت، 1415 قمری / 1994 میلادی، چاپ بیست و هفتم، ج 2، ص 209)؛ جابر بن عبدالله انصارى (صحيح مسلم، أبو الحسين قشيري نيسابوري، مسلم بن الحجاج، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بی تا، ج 2، ص 1022)؛ عمران بن حصين خزاعى (صحيح البخاري، أبو عبدالله بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل، تحقيق: مصطفى ديب البغا، دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، 1407 قمری/ 1987 میلادی، چاپ سوم، ج 4، ص 1642؛ سنن البيهقي الكبرى، همان، ج 5، ص 19)؛ عبدالله بن مسعود (صحيح مسلم، همان، ص 1022)؛ عبدالله بن عمر (مسند أحمد بن حنبل، أبو عبدالله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني، محقق: نوري، أبو المعاطي، عالم الكتب، بيروت، 1419 قمری / 1998 میلادی، چاپ اول، ج 2، ص 95)؛ معاويه (شرح الزرقاني على مُوَطّأ الإمام مالك، الزرقاني، محمد بن عبدالباقي بن يوسف، دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 قمری، ج 2، ص 397)؛ ابوسعيد خدرى (عمدة القارى‏، عينى، بدر الدين، دار الفكر، دار احياء التراث العربى، بيروت، لبنان، بی تا، عمدة القارى، ج 17، ص 276)؛ سلمة و معبد فرزندان اميه جمعى (المحلى، ابن حزم، أبو محمد علي بن أحمد بن سعيد، محقق: إحياء التراث العربي، دار الآفاق، بیروت، بی تا، ج 9، ص 129؛ الإصابة فى تمييز الصحابة، العسقلانى، احمد بن على بن حجر، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود، على محمد معوض، دارالكتب العلمية، بيروت، 1415 قمری / 1995 میلادی، چاپ اول، ج 3، ص 121)؛ زبير بن عوام (العقد الفريد، ابن عبد ربه الأندلسي، أحمد بن محمد، محقق / مصحح: مفيد محمد قميحة، دار الكتب العلمية، بيروت،‏ 1404 قمری‏، چاپ اول‏، ج 2، ص 139)؛ خالد بن مهاجر مخزومى (صحيح مسلم، همان، ص 1026)؛ عمرو بن حريث فرشى (كنزالعمال، همان، ج 16، ص 732)؛ اُبَىّ بن كعب انصارى (مسند أبي داود الطيالسي، سليمان بن داود بن الجارود، تحقيق: التركي، محمد بن عبدالمحسن، دار هجر، 1419 قمری / 1999 میلادی، چاپ اول، ج 5، ص 9)؛ سعيد بن جبير (فتح القدير، شوكانى، محمد بن على، دار ابن كثير، دار الكلم الطيب، دمشق، بيروت، 1414 قمری، چاپ اول، ج 1، ص 518)؛ ابوذر غفارى (زاد المعاد، همان، ج 5، ص 101).
(6). سوره طلاق، آيه 1.
(7). سوره نساء، آيه 12؛ مفاتيح الغيب، همان، ص 521؛ الجامع لاحكام القرآن، همان، ص 75.
(8). به استثناى بعضى از احكام كه مخصوص ازدواج دائم و از لوازم آن است نه از لوازم هر نوع ازدواجي.
(9). سوره مؤمنون، آيه 6.
(10). مفاتيح الغيب، همان، ص 41؛ الجامع لاحكام القرآن، همان، ص 130؛ سنن البيهقي الكبرى، همان، ص 205؛ جامع الصحيح سنن الترمذي، أبو عيسى الترمذي السلمي، محمد بن عيسى، تحقيق: أحمد محمد شاكر، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بی تا، ج 3، ص 430؛ المبسوط، ابن أبي سهل السرخسي، شمس الدين أبوبكر محمد، تحقيق: محي الدين الميس، خليل، دار الفكر، بيروت، 1421 قمری / 2000 میلادی، چاپ اول، ج 5، ص 235.
(11). آيين ما(اصل الشيعة)، كاشف الغطاء، محمد حسين، مترجم: مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه امام على بن ابى طالب(عليه السلام)‏، قم‏، 1388 شمسی، چاپ اول‏، ص 209.

یک نظر بگذارید