ازدواج اهداف و انگیزه هاى مختلفى دارد و نیازها و اهداف بسیارى را تإمین مى کند. مهمترین اهدافى که در ازدواج دنبال مى شود, عبارت اند از:
1ـ رسیدن به سکون و آرامش
ازدواج, نقش مهمى در ایجاد سکون و آرامش درونى دارد، زیرا ازدواج نوعى نیاز فطرى است. به همین جهت افراد مجرد آرامش کامل روحى و روانى ندارند و در آنها همیشه یک نوع کشمکش درونى وجود دارد. ولى ازدواج نیازهاى عاطفى افراد را برآورده مى کند و کشمکش درونى را از بین برده و میل و انگیزه زندگى را در آنها قوى مى نماید. زیرا فردى که ازدواج کرده مى داند که کسى او را از صمیم دل دوست دارد و منتظر و نیازمند او مى باشد. این احساس, تلاش و کوشش او را در زندگى چند برابر مى کند و زمانى که بعد از تلاش و کوشش و خستگى به هم مى رسند و با روى خوش با یکدیگر برخورد مى کنند. خستگى ها از یاد مى روند و جاى خود را به سکون و آرامش مى دهند.
2ـ شکوفایى عواطف و احساسات
یکى دیگر از ثمره هاى پر بار ازدواج، شکوفایى عواطف مى باشد. در سایه این پیمان مقدس و ملکوتى،عواطف پاکى که در وجود زن و مرد نهفته است، شکفته مى شود و شکوفه باز مى کند. در سایه شکوفایى این عواطف پاک است که مشکلات زندگى یک به یک آسان مى گردند و افراد مسائل زندگى را تحمل مى کنند و به همدیگر ایثار و محبت مى کنند و اگر قصورى هم داشته باشند گذشت مى کنند. این شکوفایى عواطف، هم چنین باعث مى شود که افراد به اولاد خود عشق و محبت داشته باشند و با حوصله و صبر شب ها بیدار بمانند و سختى هاى فراوان بکشند, تا اولاد خود را بزرگ کنند و آنها را خوب تربیت کرده و به جامعه تحویل بدهند.
3ـ تإمین نیازهاى جنسى
انسان داراى مجموعه اى از نیازها و غرایز است که عدم ارضا و یا نقص در ارضاى هر کدام از این غرایز ایجاد تزلزل در شخصیت را موجب مى گردد. یکى از نیرومندترین غرایز انسان، غریزه جنسى است که بر اثر ازدواج تإمین این نیاز در مسیر طبیعى و سالم قرار مى گیرد و زن و مرد را از انحراف و گناه مصون مى دارد. بنابراین تنها وسیله طبیعى و مشروع ارضاى این غریزه, ازدواج و تشکیل خانواده است.
شاید به همین علت است که رسول خدا(ص) مى فرماید: ((هر کس که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است.)) و یا ((هر کس که مى خواهد پاک و پاکیزه خدا را ملاقات کند باید ازدواج کند.))
ضرورت تإمین نیاز جنسى تنها از بعد مادى و جسمانى نباید مطرح شود، بلکه در نتیجه تإمین این نیاز جسمانى، فرد از لحاظ روانى، ذهنى و اخلاقى نیز به آرامش مى رسد. بنابراین فرد پس از ازدواج مى تواند این غریزه مهم حیاتى را با شیوه اى مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا کند و در سایه آن به آرامش دست یابد.
4ـ حفظ نوع و نسب
یکى دیگر از اهداف ازدواج حفظ نوع و نسب است. نسل بشر با ازدواج حفظ و استمرار پیدا مى کند. البته نه تنها حفظ فیزیکى بدن بلکه حفظ و استمرار پیوند عاطفى و روانى بشر نیز در ازدواج صورت مى گیرد و دیگرى, حفظ نسب مى باشد. اگر ازدواج صورت نگیرد نسب افراد از بین مى رود و مشکلات عظیمى ایجاد مى شود که نمونه آنها مشکلات فراوانى است که کودکان بى پدر و مادر براى جامعه، خانواده و زنى که آن بچه را به دنیا آورده در غرب ایجاد کرده است. کلا انتساب به والدین و اجداد موجب آرامش دل و کرامت انسانى است.
5ـ جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارى ها
جلوگیرى از انحرافات اخلاقى و بیمارىهاى مختلف جسمى و روانى یکى دیگر از ثمرات خیلى مهم ازدواج است. تحقیقات نشان مى دهد که میزان بزهکارى در میان افراد مجرد چندین برابر افراد متإهل مى باشد. این میزان در جوامع مختلف تا هشت و یا نه برابر هم مى رسد. انحرافات جنسى، مصرف مشروبات الکلى، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف دخانیات، قتل، دزدى و حتى تصادفات رانندگى, در میان افراد مجرد چندین برابر افراد متإهل مى باشد. هم چنین, انواع بیمارىهاى جنسى; مانند: سیفلیس, سوزاک, ایدز و غیر آنها و بیمارىهاى روانى; مانند: افسردگى, اضطراب, اسکبز و فرنیا و غیره در افراد مجرد خیلى بیشتر از افراد متإهل است.
6ـ رسیدن به تمامیت شخصیت و تکمیل و تکامل
ازدواج کردن همان طورى که اشاره شد نوعى تکامل روانى و عاطفى است که شخصیت انسان را کامل مى کند. مى توان چنین بیان نمود که شخصى که ازدواج نکرده هنوز به آن اندازه از رشد و تکامل روانى نرسیده است و شخصیت او تکمیل نشده است. ولى ازدواج و تشکیل خانواده شخصیت او را تکمیل مى کند، زیرا هیچ انسانى به تنهایى کامل نیست. به همین جهت پیوسته در جهت جبران نقص و کمبود خویش تلاش مى کند. دختران و پسران جوان پس از دوران بلوغ و جوانى ضمن آن که درصدد رسیدن به استقلال فکرى هستند, براى جبران نواقص خود و تإمین نیازهاى بى شمار خویش به سوى ازدواج سوق داده مى شوند و با گزینش همسرى شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم مى کنند. هنگامى که فرد در کانون یک زندگى مشترک قرار مى گیرد در سایه انس و الفت و محبت و روابط نزدیک و صمیمانه بیشتر احساس مسوولیت مى کند، استقلال مى یابد، زندگى خویش را هدف دار مى کند و از ثمرات کسب و کار و تلاش خود در واحد خانواده نو بنیاد خویش بهره مى گیرد.
7ـ تعاون و همکارى
در سایه ازدواج،روحیه تعاون و همکارى به اوج مى رسد. در این پیوند زن و شوهر دست به دست هم مى دهند و مشکلات را از سر راه برمى دارند. بچه ها را تربیت و بزرگ مى کنند. و مشکلاتى که در تنهایى و مجرد بودن احتمالا تا آخر عمر حل نمى شدند و یا لااقل چندین سال طول مى کشید از سر راه تکامل فرد کنار گذاشته مى شود.
در ازدواج چون دو نفر هدف مشترکى دارند بنابراین دست به دست هم داده راحت تر موانع را کنار مى گذارند و به همدیگر عشق و علاقه مى ورزند. در سایه این عشق و محبت و علاقه، هر کس در جاى خود مى کوشد که مانع و مشکلات را از سر راه زندگى خود کنار گذارد و زندگى را هر چه بیشتر شیرین کند.
8 ـ پاسخ به نداى فطرت
همان طور که اشاره شد ازدواج پیمان مقدسى است که بر اساس فطرت خدایى و امر خداوند متعال صورت مى گیرد و در حقیقت پاسخى درست و شرعى است که به نداى فطرت و غریزه داده مى شود. خداوند متعال انسان را آفرید و براى وصول به آرامش و تداوم و بقاى نسل و نوع بشر، غریزه جنسى را در اندرون وجودش قرار داده و هدف از آنرحمت و مودت، آرامش و آسایش، مهر و محبت، گذشت و فداکارى، شکوفایى عواطف، سلامت روان و جسم، سلامت اجتماع و جامعه و هم چنین بقاى نوع مى باشد. از آنچه گفته شد فلسفه توصیه و تإکید اسلام بر این پیوند مقدس و بزرگداشت و اهمیت آن روشن مى شود تا آن جا که ازدواج به مثابه احراز نیمى از دین معرفى شده و دین دارى را بدون آن ناقص دانسته اند.